محمدرادینمحمدرادین، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
پیوند من و باباییپیوند من و بابایی، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

فرشته کوچولوی خونمون

خاطرات گل پسری قبل از 6 ماهگی (1)

1393/2/22 13:25
نویسنده : mamane radin
1,911 بازدید
اشتراک گذاری

 

جوجو رو درست یک ماهگی یعنی 91/09/08 بردیم شنوایی سنجی یکی از گوشاش یه کوچولو مشکل داشت،دلمون هری ریخت، خانومه گفت در دوران جنینی یه مایعی توی گوش هست که نی نی از صداهای بلند نترسه و اذت نشه که بعد از تولد آروم آروم جذب میشه اما هنوز کامل جذب نشده...

اما یه مدت بعد که برای چک کردن بردیم خدا رو 100 هزار مرتبه شکر مایع کاملا جذب شه بود و نیازی به درمان نداشت ،

خدایا شکرت...

 

 

(1 ماه و 25 روز - 91/10/03)عزیز دلم دیگه کاملا به حرکات و حرفهایی که باهاش میزنیم واکنش نشون میده و رضایتشو با لبخند خوشگلش نشون میده ، مامانی فدات ، وقتی میخندی دنیا مال ماست!

 

پسر کوچولومون 2ماه و نیمش که بود برای اولین بار تونست جغجغه شو دستش بگیره ، الهی فداش بشم

 

و چون خیلی شممو هست فوری بردش سمت دهنش

 

عزیز دلم با این که خیلی فسقلیه اما وقتی دمر میذارمش رو بالشت سرشو بالا نگه میداره، قربون پسر قوی و باهوشم برم من (91/10/04)

 

 

اولین تلاش کوچولوی نازنینم در 2 ماه و 22 روزگی برای سینه خیز رفتن، به نظرت یه کم زود نیست مامان؟! (91/10/30)

 

خرگوش کوچولو لالا کرده، بچم هر روز صبح تو خواب ناز باید اینطوری قنداق پیچش کنم و ببرمش خونه خاله مژی(خاله خودم) و برم سر کار، دست خاله جون مهربونم درد نکنه که از من هم بهتر از پسرم مراقبت میکنه و این قدر دوستش داره هر چند که با این که خیالم همه جوره راحته ولی تا ظهر که برم پیش عشق کوچولوم 100 بار میمیرم و زنده میشم، فدای اون گرمای دستات که به مامانی جون تازه میده ، قربونت برم(91/10/15)

 

اینجا هم پسری 3 ماه و 17 روزشه که دختر عمه ملیحه جونش(مامان امیرحسین و سبحان کوچولو که انشااله بعدا عکسهاشونو با اجازشون میذارم) زحمت کشیده بودند و ما رو دعوت کرده بودند منزلشون (91/11/05)

 

آخ آخ! بابایی کلاه سرت گذاشته مامان؟ (91/12/11)

 

(91/12/17) وروجک میدونه مامان بزرگ چند روز بیشتر نمیتونه پیشش بمونه داره با دلبری هاش مامانی رو حسابی بی قرار میکنه ، ای بلا!

 

 

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)