محمدرادینمحمدرادین، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
پیوند من و باباییپیوند من و بابایی، تا این لحظه: 15 سال و 15 روز سن داره

فرشته کوچولوی خونمون

چشم چشم دو ابرو...!

جونم براتون بگه که تولد نازدونه مامان و بابا چون تو ماه محرم بود به جای 8 آبان در روز پنج شنبه 1 آبان برگزار شد که انشااله پست مربوطه به همراه عکسای خوشگل گل پسر به زودی در وبلاگ فرشته کوچولوی خونمون قرار خواهد گرفت. خلاصه این توضیح و تفسیر ها برای این بود که بگم مامانم (به زبان آقا رادین مانا) برای تولد عشق کوچولومون اومد پیشمون و توی چند روزی که اینجا بود چند تا چیز به محمدرادین یاد داد، که یکیش چشم چشم دو ابرو بود که البته محمدرادین این شعر رو هم مثل بقیه شعرها به سبک خودش و با ورژن جدیدش اجرا میکنه و اونقدر موقع خوندن این شعر و خط کشیدن روی کاغذ(که البته تو دنیای خودش داره چشم چشم دو ابرو رو میکشه) خوششششمزه میشه که بی اختیار کلی میچِ...
2 آذر 1393

یه شعر جدید...

گل پسر مامانی مدتیه که این شعر و یاد گرفتی و با کمک مامان میخونی و هر وقت هم که دوست داری این شعرو بخونی بدو بدو میای و میگی مامان دیدا نانین گیلی گیلی بِخونه!  یعنی تو بخون تا منم بقیشو بگم     مامان                                        محمدرادین یه توپ دارم                            گیلی گیلیه (اولا میگفت لی لیه) سرخ و سفید و                        آبیه میزنم زمین     &nb...
27 آبان 1393

شعر خوندن گل پسر مامان

آقا رادین در 21 ماهگی: وقتی برای اولین بار شعر خوندی :  تابا عباسی   *    لالین دانازی     خداییش الان نباید بگم : الهی که من فداااااااااات بشم؟  بعد از چند روز : تاب تاب عباسی *  لالین دندازی *  مامان دیدا بیندازی (یعنی بغل مامان دیدا بندازی! ) چند روز بعد هم یه سوپرایز جدید : بَبیَی بَعععع دومّه نَه نَه پس نَه نَه !  الان هم : بَبیَی بَعععع ، دومبه  ... پس نَه نَه!  کلاً دوست داری تلگرافی حرف بزنی! زحمت فهمیدنش دیگه با شنوندست ، مشکل خودشه!  (باز هم پست بدون عکس... ) ...
26 شهريور 1393
1